- پاسداران یک برادر دوقلو را به جای دیگری آوردهاند و من اعدامش کردهام، این که نکته مهمی نیست.
- یک گروه بودند که آخر سال ۵۹، فکر میکنم، دستگیر کردند که اساسا اسلامی بودند، اما خب به ما گفتند که اینها مارکسیست هستند و من بدون فوت وقت از دَمِ تیغ گذراندمشان. بعد هم اعلام کردیم اینان در صف شهدای انقلاب هستند و حقیقتا هم دروغ نگفتیم.
- میگفتند فلانی ضد انقلاب است، ما هم اعدامش میکردیم.
- حبس ابد هم با اعدام که زیاد فرقی نمیکرد.
- اعدام شدهها همهشان محارب بودند.
- یک گروه بودند که آخر سال ۵۹، فکر میکنم، دستگیر کردند که اساسا اسلامی بودند، اما خب به ما گفتند که اینها مارکسیست هستند و من بدون فوت وقت از دَمِ تیغ گذراندمشان. بعد هم اعلام کردیم اینان در صف شهدای انقلاب هستند و حقیقتا هم دروغ نگفتیم.
- میگفتند فلانی ضد انقلاب است، ما هم اعدامش میکردیم.
- حبس ابد هم با اعدام که زیاد فرقی نمیکرد.
- اعدام شدهها همهشان محارب بودند.
(صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاههای انقلاب، در یک گفتگو در سال ۱۳۷۷)
**
چند نکتۀ انتقادی:
۱- به کار گماردن افراد ناقصالعقل در پستهای مهم، یک فاجعۀ ملیست.
۲- فاجعۀ ملی را به فرد و افراد تقلیل دادن ادامۀ فاجعه ملیست.
۳- ناقصالعقلهای بعدی که مرتکب انواع قتل، جنایت، اختلاس و دزدی شدند، حاصل همین تقلیلدهیهای غیرعقلانیاند.
۴- ایراد در ساختارهاست نه در افراد. ساختارهایی که با دو تیتر «خط قرمز» و «تقدس»، از «آسیبشناسی» و سپس از «نقد» همواره معاف شدند.
۵- ایجاد امنیت برای افراد ناقصالعقل در پستهای مهم، امنیت ملی را نابود میکند.
۶- ناقصالعقلهای به صدارت رسیدهای که از درون ساختارهای معیوب، آسیبشناسینشده و نقدناپذیرمانده، بیرون آمدند:
قاضی مرتضوی، کُردان، سعید امامی، رئیس فراری و اختلاسگر بانک مرکزی، احمدینژاد رئیسجمهور با فلاکتهایی که آفرید، معاونین دزد و رشوهبگیرش، دزدیهای بیشرمانه در شهرداریها که باعث شد یکی اعضای شورای شهر اعتراف کند که فساد در شهرداری نهادینه شده و دزدیهای املاکِ نجومی در برابرش پول خُرد است، جمشید بسماللههای اقتصاد ایران، و تکثیر جمشید بسماللهها در حوزههای هنر، ادبیات، سینما، تاتر، موسیقی، تلویزیون، مطبوعات، دانشگاهها، مدارس، مدیریتها، و بازارِ تجارتِ سرشار از کالاهای قاچاق و بیکیفیّت.
۷- به کار گماردن افراد ناقصالعقل در پستهای مهم میتواند جای جلاّد و شهید را عوض کند.
**
- آیا کسی میداند:
۱- امروزه چه تعداد ناقصالعقل، با امنّیتِ آهنین در پستهای مهم وجود دارد؟
۲- و این که مسئولیت آنها و نتایج فاجعهبار اعمالشان با چه کسانی و چه نهادهاییست؟
***
برگرفته از فیسبوک محسن خیمه دوز
**
چند نکتۀ انتقادی:
۱- به کار گماردن افراد ناقصالعقل در پستهای مهم، یک فاجعۀ ملیست.
۲- فاجعۀ ملی را به فرد و افراد تقلیل دادن ادامۀ فاجعه ملیست.
۳- ناقصالعقلهای بعدی که مرتکب انواع قتل، جنایت، اختلاس و دزدی شدند، حاصل همین تقلیلدهیهای غیرعقلانیاند.
۴- ایراد در ساختارهاست نه در افراد. ساختارهایی که با دو تیتر «خط قرمز» و «تقدس»، از «آسیبشناسی» و سپس از «نقد» همواره معاف شدند.
۵- ایجاد امنیت برای افراد ناقصالعقل در پستهای مهم، امنیت ملی را نابود میکند.
۶- ناقصالعقلهای به صدارت رسیدهای که از درون ساختارهای معیوب، آسیبشناسینشده و نقدناپذیرمانده، بیرون آمدند:
قاضی مرتضوی، کُردان، سعید امامی، رئیس فراری و اختلاسگر بانک مرکزی، احمدینژاد رئیسجمهور با فلاکتهایی که آفرید، معاونین دزد و رشوهبگیرش، دزدیهای بیشرمانه در شهرداریها که باعث شد یکی اعضای شورای شهر اعتراف کند که فساد در شهرداری نهادینه شده و دزدیهای املاکِ نجومی در برابرش پول خُرد است، جمشید بسماللههای اقتصاد ایران، و تکثیر جمشید بسماللهها در حوزههای هنر، ادبیات، سینما، تاتر، موسیقی، تلویزیون، مطبوعات، دانشگاهها، مدارس، مدیریتها، و بازارِ تجارتِ سرشار از کالاهای قاچاق و بیکیفیّت.
۷- به کار گماردن افراد ناقصالعقل در پستهای مهم میتواند جای جلاّد و شهید را عوض کند.
**
- آیا کسی میداند:
۱- امروزه چه تعداد ناقصالعقل، با امنّیتِ آهنین در پستهای مهم وجود دارد؟
۲- و این که مسئولیت آنها و نتایج فاجعهبار اعمالشان با چه کسانی و چه نهادهاییست؟
***
برگرفته از فیسبوک محسن خیمه دوز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر