در دقایق مابین هفت و ده: میگوید انقلاب اسلامی آزادیخواهترین انقلاب بود و بعدش بیدرنگ قانون اساسی نوشته شد و تکثر احزاب و چندصدایی پذیرفته شد. دروغ حناق نیست!
دقیقه هجده واجد یک دروغ بامزه درباره مجاهدین خلق است: به مسعود رجوی گفتیم اسلحه را بگذار کنار تا از حقوق شهروندی برخوردار شوی.
دیگر سخنان جالب:
باید نخستوزیر سازگار با بنیصدر انتخاب میکردیم و باهاش کار میکردیم.
باید پس از فتح خرمشهر بهسمت صلح با عراق میرفتیم.
نباید سفارت آمریکا را اشغال میکردیم.
نباید زندگی عباس امیرانتظام را تباه میکردیم.
نتیجهای که از این گزارهها میتوان گرفت این است که صادقانه بگوید: پس با اینهمه خطا و ناکامی در جبران، این نظام باید برود. ولی نتیجه وارونه است: خیلی خطا کردیم ولی سفت سرجایمان نشستهایم که پس از چهل سال باز به مردم وعده جبران خطاها را بدهیم و برای همین همهجوره از دولت امنیتیای که سر کار آوردهایم حمایت میکنیم «چرا که سرنوشتمان یکی است». به این میگویند دستپرورده خمینی.
تازه در دقایق پایانی تاکید میکند که اهل دروغ نیست ولی در کل گفتگو حتی یک انتقاد به باباخمینی ندارد که بر زبان آورد و همهنگام خیلی با ژست صداقت میفرماید که به مسعود رجوی گفتیم «عزیزم! اون اسباببازی رو بذار کنار تا بازیت بدیم» و همچنین از ارزشهای نداشته دموکراتیک یک انقلاب شرمآور داد سخن میدهد.
با اینکه محکم به ایدئولوژی انقلاب اسلامی چسبیده ولی با اعتمادبهنفس بالا میگوید تبارش مشروطهخواه است.
میفرماید «برای این مردم میخواهی خدمت کنی باید در فراز و نشیبها کنارشان بمانی و فوقش دو سال زندانت میکنند و بعد میآیی پیش خودمان». خب به این میگویند قیاسبهنفس. خیلیها رفتند و حتی جمهوری اسلامی به رفتهشان هم رحم نکرد و آدمکش فرستاد سراغشان. همه که مثل شما گرینکارتِ فعالیت سیاسی ندارند برادر! سعیدی سیرجانی هم گفت از وطنم تکان نمیخورم و آنها هم بهوحشیانهترین شکل ممکن کشتندش.
باز میفرماید «اصلاً من تحلیل دارم». آفرین مصطفی! تحلیلت چیه؟ «از ایران بروی پس از مدتی نمیتوانی سیاست را درست ببینی و بفهمی. من در خیابان راه میروم چیز یاد میگیرم و داستان ماهی و آب است». عجب! خب یار غار شما بهزاد نبوی که در آب است چرا اینقدر سر و ته در عرصه سیاست ظاهر شد؟ محمد خاتمی که بزرگتان است هم همینطور. شما پس از خیرش دیماه نشان دادید که وقتی مردم پایههای این بنای ناساز را نشانه بگیرند، دیگر حتی بازیگران خوبی هم نیستید.
باز در همین رابطه میفرماید: «اگر میخواهی در ایران منشاء اثر باشی باید ایران بمانی». نه مصطفی جان! خیزش دیماه نشان داد که میتوانی یکسال پیش از بهمن تباه از کشور خارج شده باشی ولی چهل سال بعد در بیش از صد شهر همان ایران نامت را فریاد بزنند و خواهان بازگشتت به میهن باشند. اینکه شما خودتان را به کری و کوری زدید دلیل نمیشود که دیگران هم چنین کنند.
بعد هم بمیرم که در پایان روضه جانسوز تمامیت ارضی و «نگران ایرانم» سر میدهی! آقا شما خیلی اگر نگران ایرانی، دستبهکار شو تا علت اصلی نگونبختی ایران و ایرانی رفع شر کند نه اینکه دودستی بچسبی به نظامی که منشاء تباهی ایران بوده، هست و خواهد بود.
در نهایت، یک دروغ بزرگ اصلاحطلبی و القاء خطرناک به ملت ایران این است:
اصولگراها هم دارند متمایل میشوند به چندصدایی و اصلاحطلبها هم که دیگر دموکرات هستند. سی سال دیگر حمید رسایی هم مثل من تاجزاده دموکرات میشود. ما باید امید داشته باشیم اصولگراها هم اصلاح شوند. واقعیت: مگر اصلاحطلبها خوی و خصلت دموکراتیک دارند؟ به معترضان میگویند کرکس و آن چریک پیرشان شکنجه منجر به مرگ جوانان مردم را در زندان ریشخند میکند. اصلاحطلبها دورهای کوتاه گندهتر از دهانشان حرف زدند که سپس طی یک تراپی هجده ساله (از تیر ۱۳۷۸) بدل شدند به چیزی که در آغاز بودند. آنها در بهترین حالت تواب و اصلاحشدهاند نه پیشرو یا اصلاحگر. این قبیله از اصولگرا و اصلاحطلب باید کنار برود. مملکت نباید معطل اهلی شدن وحوش پنجاهوهفتی شود. چهل سال فرصت برای شما و فلاکت برای ایران و منطقه کافی نیست؟
دقیقه هجده واجد یک دروغ بامزه درباره مجاهدین خلق است: به مسعود رجوی گفتیم اسلحه را بگذار کنار تا از حقوق شهروندی برخوردار شوی.
دیگر سخنان جالب:
باید نخستوزیر سازگار با بنیصدر انتخاب میکردیم و باهاش کار میکردیم.
باید پس از فتح خرمشهر بهسمت صلح با عراق میرفتیم.
نباید سفارت آمریکا را اشغال میکردیم.
نباید زندگی عباس امیرانتظام را تباه میکردیم.
نتیجهای که از این گزارهها میتوان گرفت این است که صادقانه بگوید: پس با اینهمه خطا و ناکامی در جبران، این نظام باید برود. ولی نتیجه وارونه است: خیلی خطا کردیم ولی سفت سرجایمان نشستهایم که پس از چهل سال باز به مردم وعده جبران خطاها را بدهیم و برای همین همهجوره از دولت امنیتیای که سر کار آوردهایم حمایت میکنیم «چرا که سرنوشتمان یکی است». به این میگویند دستپرورده خمینی.
تازه در دقایق پایانی تاکید میکند که اهل دروغ نیست ولی در کل گفتگو حتی یک انتقاد به باباخمینی ندارد که بر زبان آورد و همهنگام خیلی با ژست صداقت میفرماید که به مسعود رجوی گفتیم «عزیزم! اون اسباببازی رو بذار کنار تا بازیت بدیم» و همچنین از ارزشهای نداشته دموکراتیک یک انقلاب شرمآور داد سخن میدهد.
با اینکه محکم به ایدئولوژی انقلاب اسلامی چسبیده ولی با اعتمادبهنفس بالا میگوید تبارش مشروطهخواه است.
میفرماید «برای این مردم میخواهی خدمت کنی باید در فراز و نشیبها کنارشان بمانی و فوقش دو سال زندانت میکنند و بعد میآیی پیش خودمان». خب به این میگویند قیاسبهنفس. خیلیها رفتند و حتی جمهوری اسلامی به رفتهشان هم رحم نکرد و آدمکش فرستاد سراغشان. همه که مثل شما گرینکارتِ فعالیت سیاسی ندارند برادر! سعیدی سیرجانی هم گفت از وطنم تکان نمیخورم و آنها هم بهوحشیانهترین شکل ممکن کشتندش.
باز میفرماید «اصلاً من تحلیل دارم». آفرین مصطفی! تحلیلت چیه؟ «از ایران بروی پس از مدتی نمیتوانی سیاست را درست ببینی و بفهمی. من در خیابان راه میروم چیز یاد میگیرم و داستان ماهی و آب است». عجب! خب یار غار شما بهزاد نبوی که در آب است چرا اینقدر سر و ته در عرصه سیاست ظاهر شد؟ محمد خاتمی که بزرگتان است هم همینطور. شما پس از خیرش دیماه نشان دادید که وقتی مردم پایههای این بنای ناساز را نشانه بگیرند، دیگر حتی بازیگران خوبی هم نیستید.
باز در همین رابطه میفرماید: «اگر میخواهی در ایران منشاء اثر باشی باید ایران بمانی». نه مصطفی جان! خیزش دیماه نشان داد که میتوانی یکسال پیش از بهمن تباه از کشور خارج شده باشی ولی چهل سال بعد در بیش از صد شهر همان ایران نامت را فریاد بزنند و خواهان بازگشتت به میهن باشند. اینکه شما خودتان را به کری و کوری زدید دلیل نمیشود که دیگران هم چنین کنند.
بعد هم بمیرم که در پایان روضه جانسوز تمامیت ارضی و «نگران ایرانم» سر میدهی! آقا شما خیلی اگر نگران ایرانی، دستبهکار شو تا علت اصلی نگونبختی ایران و ایرانی رفع شر کند نه اینکه دودستی بچسبی به نظامی که منشاء تباهی ایران بوده، هست و خواهد بود.
در نهایت، یک دروغ بزرگ اصلاحطلبی و القاء خطرناک به ملت ایران این است:
اصولگراها هم دارند متمایل میشوند به چندصدایی و اصلاحطلبها هم که دیگر دموکرات هستند. سی سال دیگر حمید رسایی هم مثل من تاجزاده دموکرات میشود. ما باید امید داشته باشیم اصولگراها هم اصلاح شوند. واقعیت: مگر اصلاحطلبها خوی و خصلت دموکراتیک دارند؟ به معترضان میگویند کرکس و آن چریک پیرشان شکنجه منجر به مرگ جوانان مردم را در زندان ریشخند میکند. اصلاحطلبها دورهای کوتاه گندهتر از دهانشان حرف زدند که سپس طی یک تراپی هجده ساله (از تیر ۱۳۷۸) بدل شدند به چیزی که در آغاز بودند. آنها در بهترین حالت تواب و اصلاحشدهاند نه پیشرو یا اصلاحگر. این قبیله از اصولگرا و اصلاحطلب باید کنار برود. مملکت نباید معطل اهلی شدن وحوش پنجاهوهفتی شود. چهل سال فرصت برای شما و فلاکت برای ایران و منطقه کافی نیست؟
برگرفته از: فیسبوک امیریحیی آیت الهی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر