۱۳۹۶ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

سنجش مفهوم “اپوزیسیون” / محمدرضا نیکفر

سنجش مفهوم “اپوزیسیون”
محمدرضا نیکفر

بهترین توصیه‌ای که می‌توان در موقعیت فعلی به “اُپوزیسیون” در ایران کرد این است که این واژه “اپوزیسیون” را کنار بگذارد.

این نتیجهٴ نوشتهٴ مختصر زیر است. نوشته در ادامه یادداشتی است که زیر عنوان “انتخابات – ملاحظات و تأملات” پیشتر منتشر شده است. مقاله‌هایی که در باب انتخابات انتشار یافته و برای “اپوزیسیون” تکلیف تعیین کرده‌اند، یا در پی روشن شدن بی‌توجهی مردم به رهنمودهای انتخاباتی مخالفان، به سرزنش “اپوزیسیون” پرداخته‌اند، نویسنده را برانگیختند که به این شکل به آنها واکنش نشان دهد. این نوشته در عین حال پاسخی است به برخی انتقادها از طرف “اپوزیسیون” به یادداشت “انتخابات – ملاحظات و تأملات“.

فرق بگذاریم میان مخالف و اپوزیسیون و توافق کنیم بر سر این تعریف: اپوزیسیون نیرویی است که به صورت بالفعل خیابان را رهبری می‌کند.
طرحی از تاریخ مفهوم “اپوزیسیون”

زادگاه مفهوم “اپوزیسیون” پارلمانتاریسم بریتانیا است. “اپوزیسیون” به حزب مخالف حزب حاکم می‌گفته‌اند. معنای لغوی آن “مخالف” است، اما از قرن ۱۸ به این سو به تدریج باری یافته که در درجه نخست در بافتار دسته‌کشی پارلمانی معنای خاص خود را دارد. “اپوزیسیون” به هر مخالفی اطلاق نمی‌شود. در سنت پارلمانتاریسم دو حزبی، اپوزیسیون مقوله‌ای مُعَرَّفه است: THE Opposition. بعدا که تکثر احزاب پیش می‌آید، THE Opposition اشاره می‌کند به یک شأن معین. خود “اپوزیسیون” جمع بسته نمی‌شود، اما در زیر عنوان آن می‌توانند چند حزب جمع شوند: Opposition parties.

در قرن نوزدهم و بخش اعظم قرن بیستم، به طور مشخص تا حدود دهه ۱۹۷۰، در نوشته‌های سیاسی معمولاً از واژه “اپوزیسیون”  با توجه به بار و منشأ پارلمانتاریستی آن استفاده می‌کردند. یعنی معمولاً این دقت وجود داشته که هر نیروی مخالفی را “اپوزیسیون” نخوانند. از دهه ۱۹۶۰، با جنش دانشجویی در آمریکا و اروپا، بسط معنایی واژه به صورت چشمگیری آغاز می‌شود. در آلمان غربی تفکیکی صورت می‌گیرد میان اپوزیسیون پارلمانی و اپوزیسیون خارج از پارلمان (parlamentarische Opposition / außerparlamentarische Opposition). اکنون در رسانه‌ها چنین تفکیکی رایج نیست. اما در نوشته‌های آکادمیک معمولا به این موضوع توجه می‌شود که میان fundamental Opposition یعنی مخالف بنیادی، با integral Opposition، یعنی مخالف در چارچوب نظام، به صورت ضمنی یا صریح، فرق بگذارند.

در راستای بسط معنای “اپوزیسیون”، از اواخر قرن بیستم در رسانه‌ها به تدریج رسم می‌شود که نیروی مخالفی را که می‌تواند مردم را به خیابان‌ها بکشاند، زیر چنین عنوانی ببرند. گاهی از اصطلاح “اپوزیسیون مسلح” (Armed opposition) هم استفاده می‌شود، اما استفاده از آن در موردهایی چون “طالبان” یا “داعش” مرسوم نیست.

در آثار پژوهشی‌ای که درباره شکل‌های مختلف گذار به دموکراسی در کشورهای استبدادزده نوشته شده، این گرایش دیده می‌شود که “اپوزیسیون”را نیرویی بخوانند که بتواند رهبر کارخانه و خیابان باشد. اگر  این تخصیص معنایی را درست و مفید بدانیم − چیزی که این نوشته بر آن اصرار دارد −، باید میان “اپوزیسیون” با “مخالف” تفاوت بگذاریم. به این نکته بازمی‌گردیم.
“اپوزیسیون” در ایران

مقوله “اپوزیسیون” تا پیش از دهه ۱۳۷۰ در ایران کاربستی جدی نداشته است. پیش می‌آمده که مثلا در روزنامه‌های زمان شاه یا در لسان مجلس آن ایام به حزب “مردم” در برابر حزب “ایران نوین” اپوزیسیون بگویند، اما کسی چنین اطلاقی را جدی نمی‌گرفته است. به یکی می‌گفته‌اند «حزب چشم قربان»،  به دیگری «حزب بله قربان».

هیچ نمونه‌ای وجود ندارد که در ایران دوران شاه در زبان فارسی به گروه‌های مخفی مخالف، “اپوزیسیون” بگویند. پس از انقلاب هم، در سال‌های آغازین، این مفهوم هیچ کاربستی ندارد. گمان نویسنده این است که کاربست این لغت از دهه ۱۳۷۰ شروع می‌شود. آیا گفتار مدنی و اصلاحی آن دهه چنین چیزی را موجب شد؟ پاسخ دادن به این پرسش نیاز به یک پژوهش ویژه دارد. لازم است متن‌های مختلف گرد آوری شده و با روش تحلیل مفهوم و گفتمان[1] بار آغازین واژه “اپوزیسیون” و جهت و شیوه رواج آن بررسی شود.

از دهه ۱۳۸۰ به بعد “اپوزیسیون” دیگر جزو مفهوم‌های ثابت گفتار سیاسی در ایران است، به ویژه در خارج از کشور. ایرانیان دست به یک جعل هم می‌زنند: گذاشتن “پوزیسیون” (position) در برابر “اپوزیسیون”. اطلاق “پوزیسیون” به نظام یا حزب حاکم در زبان‌های انگلیسی، آلمانی و فرانسه معمول نیست. بعید است که ایرانیان “پوزیسیون” را از زبان دیگری اقتباس کرده باشند. به نظر می‌رسد که آن را با یک حس و نیاز زبانی به کار گرفته باشند.
نقد مفهوم

“اپوزیسیون” همواره مشخص است، THE opposition است؛ چیزی به عنوان an opposition نداریم. چیزی که می‌توانیم داشته باشیم an opposition party است که شأن آن تعلق به THE opposition است.

در گفتار و نوشتار سیاسی ایرانیان هم، “اپوزیسیون” در نگاه نخست مشخص است. اما کافی است شروع به پرسش کنیم تا دریابیم نامشخص است. می‌پرسیم منظور شما چه نیرویی است: سلطنت‌طلبان است؟ مجاهدین خلق است؟ اتحاد جمهوری خواهان است؟ حزب‌های کردی است؟ این یا آن سازمان فداییان است؟ راه کارگر است؟ حزب‌های کمونیست کارگری است؟ …  تا شروع به پرسش کنیم، متن یا گفتاری که به نظر استوار می‌نماید، به لرزه درمی‌آید. منظور جمله‌ای که مشخص به نظر می‌رسید، نامشخص می‌شود.

“اپوزیسیون” چتری است برای پنهان کردن خود در زیر آن. انبوه نیروهایی که گام ساده‌ای هم برای همکاری برنمی‌دارند، درزیر این چتر یگانه می‌شوند، به صورت THE opposition درمی‌آیند. “اپوزیسیون” همچنین چیزی است که وقتی از دست روزگار به تنگ می‌آییم، می‌توانیم عصبانیت خود را بر سر آن خالی کنیم، بر سر آن “اپوزیسیون” بی‌عرضه.

دید دولت‌محور باعث رواج این مفهوم شده است. نگاه “اپوزیسیون” به “پوزیسیون” است. این نگاه، “اپوزیسیون” را خلق کرده است. مردم در این بازی “پوزیسیون” / “اپوزیسیون” جایی ندارند؛ آنگاه که معلوم می‌شود جایی ندارند، به جای نقد این دید و این بازی، سرزنش “اپوزیسیون” آغاز می‌شود، آن هم نه سرزنش نیروی معینی، بلکه THE opposition که در واقع موجودی است مجهول که غلط‌ ‌اندازی زبانی باعث می‌شود معلوم جلوه کند.

نگاه به گفتارها و نوشتارهای حاوی واژه “اپوزیسیون” به سادگی نشان می‌دهد که منظور از آن گروه‌ها و فعالان سیاسی سرشناس است، آن هم اساسا خارج از کشوری‌ها. گاهی در اشاره به اصلاح‌طلبان داخل از “اپوزیسیون” قانونی صحبت می‌شود اما این  دسته جزو THE opposition منظور نمی‌شود. خوشبختانه هیچ کدام از نیروهای THE opposition آنقدر گزافه‌گو نیست که مدعی شود آن بیش از ۱۶ میلیونی که در انتخابات اخیر (۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶) رأی ندادند، به فرمان آنها در انتخابات شرکت نکردند.
پیشنهاد به  “اپوزیسیون”

بهتر است به این سه دلیل از کاربست مفهوم “اپوزیسیون”، به شکل کنونی آن، خودداری شود:

۱. به دلیل تعین و تشخص ظاهری و همهنگام ابهام باطنی آن؛

۲. به دلیل یگانه کردن نیروهایی که یگانه نیستند و نمی‌توانند بشوند؛

۳. به دلیل اینکه نگاه آن به “پوزیسیون” است، نه به مردم.

این لغت را می‌توانیم رزرو کنیم برای اطلاق به نیرویی که بتواند بخش قابل توجهی از مردم را به صورت بالفعل خیابان بیاورد و در خیابان نگه دارد. در دوره پس از انقلاب، در سال‌های ۱۳۵۸ تا آخر بهار ۱۳۶۰، مجاهدین، فداییان و احزاب کرد به شکل محدودی این توان را داشتند. در سال سیاه ۱۳۶۰ اپوزیسیون در این مفهوم سرکوب شده و از صحنه خیابان زدوده می‌شود. تا سال ۱۳۷۸ چند شورش شهری و محلی داریم که در مورد آنها مفهوم اپوزیسیون هیچ کاربستی ندارد. در تیر ۱۳۷۸ جنبش دانشجویی نقش اپوزیسیون را ایفا می‌کند و طلایه‌دار جنبش سبز می‌گردد.

جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ به خوبی تفاوت نیروی مخالف و اپوزیسیون را نشان می‌دهد. آن جریانی که مردم را به خیابان می‌آورد، از میان نیروهای مخالف شناخته شده نیست. حتا در خارج از کشور، جوانانی صحنه‌گردان می‌شوند که تا آن هنگام ناشناخته بودند. سران آن به اصطلاح “اپوزیسیون” در حرکت‌های اعتراضی‌ای که اینان سازمان می‌دادند، شرکت می‌کردند نه برعکس. به بیانی بی‌تعارف آنچه تا سال ۱۳۸۸ “اپوزیسیون” خوانده می‌شد، در سال سبز، اپوزیسیون نبود؛ دنباله‌رو بود یا اینکه کنار گود ایستاده بود. و بر عکس، کسانی که تا پیش از جنبش سبز یا نام و نشانی نداشتند، یا “اپوزیسیون” با آنان هیچ همدلی‌ای نداشت، به اپوزیسیون واقعی یعنی رهبر خیابان تبدیل شدند. دولتِ این اپوزیسیون البته مستعجل بود. جنبش سبز که فروخوابید، دوباره THE opposition ما سربرآورد.

بیاییم همچنان که گفته شد لغت “اپوزیسیون” را رزرو کنیم برای رهبری عملی خیابان، و از این پس به جای لغت مرسوم، در اطلاق به نیروهای منتقد و مخالف حکومت از عنوان “مخالفان” و هر جایی که مورد داشته باشد، “مخالفان تبعیدی” استفاده کنیم. همین اسم جمع باعث می‌شود ما در مورد نیروهای مخالف واقع‌بینانه‌تر داوری کنیم. در ضمن لغت “مخالفان”، بیشتر به روی مردم باز است تا “اپوزیسیون”. تحول‌طلبان، اکثریت مردم ایران را تشکیل می‌دهند. بخش‌هایی از آنان را می‌توان به طور صریح مخالف خواند، اما نمی‌توان به آنان “اپوزیسیون” اطلاق کرد.

تفاوت‌گذاری میان مخالف و اپوزیسیون این فایده را هم دارد که شاید باعث شود نیروی مخالف ارزیابی‌ای واقعی‌ از خود داشته باشد. وقتی دریابد که اپوزیسیون نیست، یعنی نمی‌تواند مردم را به خیابان بکشد و در خیابان نگه دارد، آنگاه تکلیف خود را می‌فهمد. شاید تلاش کند به واقع به اپوزیسیون تبدیل شود. برای این منظور نباید تنها به “پوزیسیون” خیره باشد؛ باید بیشتر به مردم بنگرد، یعنی رویکردی جامعه‌محور داشته باشد، به جای رویکرد رایج دولت‌محور.
پانویس

[1] درباره این روش و آن چیزی که در وجه نقد زبان، پایه نظری این نوشته را می‌سازد، بنگرید به این مقاله:

محمدرضا نیکفر: تاریخ مفهوم‌ها



برگرفته از  رادیو زمانه

اپوزوسیون مستقل و اپوزوسیون هموند نظام / جمشید اسدی

هر بار که مردمِ ناخرسند از قدرت سیاسی به پاخیزند، خواه و ناخواه در دو میدان می‌رزمند. یکی میدان مبارزه با مستبد حاکم و دیگر میدان مبارزه میان جناح‌های اپوزیسیون. اهمیت دومی کمتر از اولی نیست. چه بسا که جناحی از اپوزیسیون به جای قدرت حاکم نشیند و کار را آن چنان سخت گیرد که بیشتر شهروندان و به ویژه آزادی‌خواهان افسوس‌خوار همان نظام سرنگون شده شوند.

این نوشته در مورد مبارزه میان دو جناح اپوزیسیون مسقل و هموند نظام در ایران امروز است. در بخش نخست، به دو تجربه تاریخی مبارزه با استبداد می‌پردازیم که در آن اپوزیسیونی به قدرت رسید که حال و روز مردم را سخت‌تر از پیش کرد. سپس و بر پایه درس‌گیری از این دو تجربه، به تمیز میان اپوزیسیون مستقل و هموند نظام در ایران امروز می‌پردازیم. گفتمان فرادست در هر دو نیرو، خشونت پرهیزی است. اما خواست بی‌درنگ این دو یکی نیست. یکی خواهان دموکراسی و دیگری در پی مصلحت‌جویی است. دیگر تفاوت این دو نیرو، رویکردشان به خط‌های قرمز نظام است. یکی از آن جدا و دیگر هموند آن است.

این دو اپوزیسیون را می‌بایستی شناخت و به مردم بازشناساند، چرا که پیامدهای قدرت‌یابی این دو برای ایران و ایرانی یکی نیست. اپوزیسیون مستقل در پی دموکراسی و حقوق شهروندی است و اپوزیسیون هموند نظام در پی معتدل کردن همین نظام ولایی بدون پربها دادن به دموکراسی و حقوق شهروندی. بر هر ایرانی ناخرسند از نظام ولایی است که با آگاهی و برپایه آرمان و ارزش‌های خود، یکی از این دو اپوزیسیون را برگزیند و از آن پشتیبانی کند.

 
دو جناح در اپوزیسیون نظام اسلامی

نمی‌بایستی به مبارزه جناح‌های اپوزیسیون در ایران امروز کم بها داد. بلکه می‌بایستی آن را از هم تمیز داد و به ویژه اپوزیسیونی را شناخت و شناساند که اگر قدرت گیرد، دموکراسی در ایران پیشرفتی نخواهند داشت و‌ای بسا بسیاری را افسوس خوار نظام ولایی «اعتدالی» کند. چنین اپوزیسیونی را هموند نظام می‌نامیم که البته مفهومی سیاسی است و ناسزا نیست. به ویژه آن که بسیاری از پیروان آن را از نزدیک می‌شناسیم و از دیدگاه غیر سیاسی، دوستی ایشان را پاس می‌داریم. اما در سپهر سیاسی، نگاه اپوزیسیون هموند نظام را برای آزادی خواهی و حقوق شهروندی زیانمند می‌دانیم و بر این باوریم که می‌بایستی از افتادن پرچم رهبری به دست ایشان در اپوزیسیون جلوگیری کرد.

هموند یعنی عضو که می‌توان در زبان فرنگی واژه (member) را در برابر آن نهاد. اپوزیسیون هموند هم عضو نظام است بدین اعتبار که چارچوب کنش‌های او، همان قواعد و اصولی است که نظام تعیین کرده است. همچنان که عضو، قواعد بازی را که بدان پیوسته است می‌پذیرد، اپوزیسیون هموند نظام هم بازی سیاسی خود را بر پایه قواعدی تعیین می‌کند که نظام اسلامی گفته و تعیین کرده است. اما ویژگی‌های تمیز دهنده اپوزیسیون هموند از اپوزیسیون مستقل از نظام کدام اند؟

میدان مبارزه. از تعریفی که آمد نمی‌توان شتابان نتیجه گرفت که گویا اپوزیسیون هموند نظام همیشه و حتما همان را می‌خواهد که رهبر و سرسختان نظام. نه! حتی ممکن است این اپوزیسیون چیزی بخواهد که رهبر نظام نخواهد. چنانچه بسیاری از کسانِ اپوزیسیون هموند نظام را می‌شناسیم و می‌دانیم که آرمانی جدا از رهبری و سرسختان نظام دارند. اما این را نیز می‌دانیم و به تجربه آموخته ایم که شیوه مبارزه ایشان همان است که رهبر و نظام تعیین کرده‌اند. اپوزیسیون هموند نظام خط سرخ‌های نظام را مرزهای میدان مبارزه خود می‌داند و هیچ کنشی فرای آن را بر نمی‌تابد و ماجراجویی و تندرویی می‌نامد. به دیگر سخن، خط سرخ نظام میدان عمل اپوزیسیون هموند را تعیین می‌کنند.

خط سرخ اپوزیسیون آزادی خواه مستقل از نظام اما، دموکراسی و حقوق شهروندی است و هرگز درفش و خواست گذار از نظام تبعیضی و گزینشی را در جیب نمی‌گذارد. نه از انتقاد روشن به بنیادهای تبعیضی و گزینشی نظام می‌پرهیزد و نه از بیان خواست خود برای گذار نظام به دموکراسی.

شیوه مبارزه. شیوه مبارزه اصلاح طلبی درون مرز که آشناترین نیروی اپوزیسیون هموند نظام است، نرم کردن و بر سر عقل آوردن دستگاه‌های خودکامه نظام ولایی است، از راه نشان دادن وفاداری خود به اصول نظام. این اپوزیسیون از هر تنشی با نظام می‌پرهیزد، تا سرسختان بفهمند که ایشان برانداز نيستيد و سپس نرم شوند و پروانه فعاليت به ایشان دهند. از همین رو، حتی زمانی که بر سر برپاداشت دموکراسی و سکولاریسم پیمان می‌بندد، پرهیزی از این ندارند که نامه با اشاره‌های مذهبی به بلندپایگان نظام اسلامی فرستند یا درخواست نقش تعدیل کننده از رهبری نظام داشته باشند. بدون آن که اعتنایی داشته باشد به دیدگاه و ارزش‌های راهنما و کارنامه سرسختان. در راستای همین گونه تنش زادیی با حکومت ولایی است که گاهی اپوزیسیون هموند نظام از کاستن و حتی پاک کردن جرم و تقصیر پایوران رژیم ولایی پرهیزی ندارد، چنانچه در سوگ آیت الله رفسنجانی وی را تا سر حد مبارز و سردار آزادی خواهی بالا برد. این چنین است که اپوزیسیون هموند نظام با پذیرش همواره سیاست‌های نظام و کاستن از ارزش‌ها و خواسته‌های خود به اسم مصلحت اندیشی و پراگماتیسم، کم کم در نظام حل می‌شود و از میان می‌رود.

اپوزیسیون آزادی خواه مستقل از نظام اما، در انتظار دگر شدن خودبخودی و نرم شدن دل سرسختان نیست و بلکه نیک می‌داند که بلندپایگان نظامی که هیچ اعتنایی نداشتند به پایوران نظام، همچون حسن آقا، نوه آیت الله خمینی، علی مطهری پسر استاد شهید، مهدی کروبی رئیس مجلس و معتمد امام راحل در بنیاد شهید و میرحسین موسوی نخست وزیر عزیز کرده بنیانگزار نظام، به توان اولی نرمشی نشان نخواهند داد به غیرخودی‌های از راه رسیده، حتی اگر کرنش کنند و همدلی نشان داده‌اند.

شیوه مبارزه اپوزیسیون مستقل از نظام آن است که با روشنگری و توانمند سازی جامعه مدنی، توازن قوا را بر هم زند و با افزایش فشار سرسختان را عقب راند و تا آن جا که می‌تواند حقوق شهروندی را برپا و پاس دارد. فشارهایی که نیروهای آزادیخواه و دمکرات و سکولار از برون و درون مرز بر نظام آوردند و خواست‌هایی را چون مبارزه با رانت خواری و تنش زدایی با جامعه جهانی را در سپهر سیاسی کشور فرادست کردند، همه برون از چارچوب مورد قبول نظام و با راه و روش اپوزیسون مستقل از نظام بود.

در پرتو همین، دیگر تفاوت اپوزیسیون مستقل و هموند نظام را در روشنی و پوشندگی گفتار می‌بایستی جست. اپوزیسیون هموند نظام، حتی اگربه آزادی و برابری حقوق شهروندی باور داشته باشد، آن را به بهانه مصلحت سیاسی و پرهیختن از تنش و واکنش تند سرسختان نظام آشکار نمی‌دارد. اپوزیسیون مستقل از نظام اما، به همان اندازه که خشونت پرهیز و پایبند گفتگوست، تردیدی در بازگفت روشن باورهای خود ندارد. نمونه‌ها بسیارند همچون کورش زعیم، عیسی سحرخیز، محمد نوری زاد، نرگس محمدی، محمدرضا عالی پیام، هیلا صدیقی و دیگر.

دولت و حکومت دلخواه. اپوزیسیون هموند خواهان همین نظام اسلامی است با اصلاحاتی. از همین رو، در پی حکومت و دولتی است که در آن اصلاح طلبان سهم بیشتری داشته باشند و سرسختان وزنه کمتری. اگر پراگماتیستی زمامدار شود و از تنشی با جهانیان بکاهد و پروانه انتشار به روزنامه‌ای دهد، اپوزیسیون هموند نظام از آن به عنوان نشانه‌های پیروزی یاد می‌کند و دیگری کاری به حقوق و برابری شهروندان ندارد و پافشاری بر سر آزادی و حقوق شهروندان غیر ولایی را به مصلحت نمی‌داند.

اپوزیسیون مستقل اما در پی دگرگونی بنیادی در نظام اسلامی و برپاداشت دموکراسی و حقوق شهروندی است و آن را پوشیده نمی‌دارد و در همان حال که بر ارزش‌های آزادی خواهانه خود پای می‌فشارد، اگر دولتی در نظام ولایی کار نیکی کرد، آن را پاس می‌دارد. اما آن را اعتباری نمی‌داند برای چشم پوشی از بنیادهای تبعیضی نادرست نظام. چنانچه، اپوزیسیون مستقل از نظام به دور از تنش آفرینی کور، از کوشش دولت حسن روحانی برای امضای برجام پشتیبانی کرد. اما نه وی را رهبر دانست و نه دموکرات و نه تافته جدا بافته از نظام. چنانچه بارها از وی در مورد حقوق شهروندی بازخواست کرد. اپوزیسیون هموند نظام اما، به بهانه پرهیختن از تندروی، از پذیرفتن بی چون و چرای رهبری روحانی پرهیزی ندارد.

هراس‌افکنی و خشونت‌پرهیزی. اپوزیسیون هموند نظام در پیشبرد راهبرد سیاسی خود، از تجربه تلخ و پرخشونت انقلاب اسلامی سخت بهره می‌گیرد و مردم را از هر گونه اعتراضی به بنیادهای نظام ولایی می‌هراساند. با این دلیل‌آوری خود ساخته که: اعتراض به بنیادهای تبعیضی نظام یعنی براندازی و براندازی هم یعنی انقلاب و انقلاب هم دیدید چه بر سر مردم و کشور آورد. هیچ نگویید و صبور باشید تا با اصلاح طلبی و خشونت پرهیزی کار‌ها بهتر شود. هدف اپوزیسیون هموند نظام آن است که از تجربه و خاطره تلخ مردم از انقلاب ۱۳۵۷ و خشونت‌های در پی آن استفاده ابزاری کند و اپوزیسیون مستقل از نظام را به اتهام انقلاب گری و براندازی خشونت آمیز در نگاه مردم بی اعتبار و از میدان به در کند. بدین ترتیب از واژه‌های اصلاح طلبی و خشونت پرهیزی چماقی می‌سازد برای هراساندن و از میان بردن گفتگوی آزاد.
اپوزیسیون هموند نظام واژه‌های اصلاح‌طلبی و خشونت پرهیزی را برای رساندن منظور و پادادن به گفتگو به کار نمی‌برد. بلکه این واژه‌ها را برای انگ زدن به اپوزیسیون مستقلی به کار می‌گیرد که سیاست‌های تند و تبعیضی نظام اسلامی را برنمی تابد. راستی اما آن است که هر چند اپوزیسیون مستقل از نظام خواهان حق شهروندی خود است و آن را فاش می‌گوید، اما در پی براندازی خشونت آمیز نظام ولایی نیست و گذار به دموکراسی را رفرمیستی و خشونت پرهیز می‌خواهد. دلیلی ندارد که انتقاد بنیادین به شالوده‌های ضد شهروندی نظام اسلامی به خشونت و جنگ و حتی براندازی بیانجامد. نلسون ماندلا و همدلان وی آشکارا به بنیاد رژیم آپارتاید انتقاد می‌کردند، اما سرانجام موفق به گذار خشونت پرهیز در آفریقای جنوبی شدند. دوران گذار در آفریقای جنوبی، لهستان، چکسلواکی، آرژانتین، ‌شیلی، و تونس همانند نبود، اما در همه جا خشونت پرهیز بود.

اپوزیسیون مستقل از نظام خواهان گذار خشونت پرهیز برای رسیدن به دمکراسی است و حتی از گفتگو نمی‌پرهیزد و آماده است با بلندپایگان جمهوری اسلامی برسر دیر و زود دموکراسی به گفتگو نشیند. اما نه بر سر سوخت و سوز آن. ویژگی اپوزیسیون مستقل از نظام، پایداری به آرمان و سازش در شیوه است، همچون ماندلا که در آرمانخواهی سرسخت بود و در شیوه پیرو سازش. اپوزیسیون هموند نظام اما، اصلاح طلبی و خشونت پرهیزی در روش را، مستلزم آسان گیری در مورد آرمان می‌داند. ماندلا چنین نبود.

این را هم بگوییم که نگارنده خشونت پرهیزی را دگمی مذهبی نمی‌داند که در همیشه و هم جا نکوهیده باشد. در برابر خشونت نازی‌ها هیتلری و اسلامی‌های داعشی جز رویارویی نظامی چه می‌توان کرد؟ اما تحلیل ما از شرایط کنونی ایران این است که خشونت راه نجات ایران نیست و می‌بایستی بر خشونت پرهیزی پای فشرد.

زبده سخن. می‌توان با تحلیلی که آمد موافق بود یا نبود و بر سر آن گفتگو کرد. اما نمی‌توان منکر این دو جناح در اپوزیسیون شد. در میان ایرانیان ناخشنود از نظام ولایی، حالا به هر درجه‌ای، دو اپوزیسیون مستقل و هموند پا گرفته است.
اگر اپوزیسیون هموند نظام، همچنان که در پی آن است، سهم بیشتری در حکومت اسلامی یابد یا همفکران خویش را به حکومت فرستد، دگرگونی درخوری در حال و روز ایرانی آزادی خواه رخ نخواهد داد و نظام اسلامی همچنان حقوق شهروندی را بر نخواهد تابید. حکومت در دست شیعی‌های خودی و ولایی باقی خواهد ماند و باز هم دگرباوران و خداناباوران از نمایندگی و دانش آموختگی و کسب و کار محروم خواهند ماند. رانت خواران هم همچنان بر اقتصاد ایران چیره خواهند بود و تولید و کار و قدرت خرید بهتر از پیش نخواهد شد.

این درست که پرتوافکنی بر تفاوت‌های اپوزیسیون مستقل و هموند نظام را همتراز مبارزه با حاکم مستبد می‌دانیم. اما نیز بر این باوریم که اپوزیسیون مستقل می‌بایستی نشان دهد که همواره خواهان مداراگری و گفتگوست، هم با حاکمیت ولایی و هم با اپوزیسیون هموند. اما گفتگو تنها بر سر دیر و زود برپا کردن ارزش‌هایی تواند بود چون پاسداشت حقوق بشر و شهروند، سکولاریسم، دمکراسی، آزادی رقابت و رانت زادیی. هیچ گفتگویی بر سر سوخت و سوز این ارزش‌ها، آن هم به بهانه مصلحت اندیشی، پذیرفتنی نمی‌تواند بود. 

راهی نیست مگر ایستادگی و گسترش مقاومت جامعه مدنی در برابر استبداد حاکم. این اگر هم به پیروزی مستقیم نیانجامد، شکاف درون حاکمیت را بیشتر می‌کند و می‌تواند به عقب نشینی سرسختان وارگان‌های ولایی بیانجامد. در حالی که نظام ولایی از دورن فرو می‌پاشد و حتی پایوران خود را به جبهه مخالفان می‌فرستد، کار اپوزیسیون هموند نظام، حالا دانسته یا ندانسته، جز کمک به پایداری استبداد نیست.
شماری از پیروان اپوزیسیون هموند نظام، کار را بر خویش آسان کرده‌اند و حکم می‌کنند که واژه «اپوزیسیون هموند نظام» از سوی ما ناسزاست. تن به بحث نمی‌دهند و و مدعی مظلومیت می‌شوند. کار آسانی است، از بحث می‌گریزند و پاسخی به نکته‌های ما نمی‌دهند. 

برگرفته از «ايران امروز»

برای خواندن متن کامل مقاله‌ی "جمشید اسدی" به نشانی زیر بروید: 
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/69760/  

۱۳۹۶ خرداد ۲۰, شنبه

تروریسم در تهران


آن که باد می‌‌کارد توفان درو می‌‌کند.

تا جمهوری اسلامی سرِ کار است ایران در خطر است.

با وجودِ جمهوری اسلامی، ایران از هم خواهد پاشید.
ما بایستی انتخاب کنیم: یا ایران یا جمهوری اسلامی.