۱۳۹۵ اسفند ۶, جمعه

همین چند وقت پیش ......

چند وقت پیش ملت با چوب و سنگ سگ و گربه های بدبختو میزدن؛
ولی الان می بینیم تو هر کوچه ای براشون غذا میذارن کنارپیاده رو!
 

همین چند وقت پیش اگه یک اوا خواهر میدیم همگی مسخرش می کردیم؛
ولی الان می گیم اینا دگرباش های جنسی هستن، خلقتشون با ما متفاوته،
آزاری هم که به ما نمیرسونن بیچاره ها.. پس واسه چی اذیتشون کنیم؟


همین چند وقت پیش یکی موهاش عجیب بود، تیکه بارونش می کردیم؛ ولی الان می گیم دوست داره این تیپی باشه مدل موش چه ضرری به ما می رسونه آخه به ما چه!

همین چند وقت پیش کسی کمربندشو پشت فرمون می بست بهش می گفتیم بچه سوسول؛ ولی الان ماشینو روشن می کنیم اول کمبربندمونو می بندیم می گیم واسه سلامتمون واجبه!

همین چند وقت پیش زنی متارکه میکرد بهش می گفتیم بیوه و همه میزدن تو کارش؛ ولی الان می گیم ببین چی کشیده که جداشده، خداصبرش بده شاید منم جای اون بودم همینکارو میکردم!

همین چند وقت پیش می گفتیم ترکها … رشتیا … اصفهانی ها … لُرها … قزوینی ها … فلانن و براشون جوکهای آنچنانی می ساختیم؛ ولی الان می گیم همه ما ایرانی هستیم و همه ما از یک آب و خاکیم!

همین چند وقت پیش یکی حرفی خلاف میلمون میزد می ریختیم تو صفحه های اینترنتش و انواع فحش های …. را نثارش می کردیم؛ ولی الان اگر کسی هم اینکارو بکنه میریم و بعنوان یک ایرانی ازش پوزش می خواهیم!

همین چند وقت پیش تا همسایمون مهمونی و پارتی می گرفت زنگ می زدیم ۱۱۰ و می فروختیمشون و پشت چشمی کلی هم بهشون می خندیدیم؛ ولی الان می گیم جووونن بذار تفریحشونو بکنن و میریم زنگشونو میزنیم می گیم بی زحمت ساعت ۱۲ شب دیگه تعطیلش کنید و همسایمونم ۱۲ نشده تعطیل میکنه!

همین چندوقت پیش هر چرت و پرتی بهمون می گفتن قبول می کردیم و به دیگران هم انتقالش می دادیم؛ ولی الان هر حرفی را که می شنویم سریع می گیم منبع معتبرشو اعلام کن!

همین چندوقت پیش واسه پرسپولیس و استقلال دست به یقه رفیق چند سالمون می شدیم؛ ولی الان می گیم چیش به من و تو میرسه ؟! کل کل می کنیم و آخرش عذرخواهی می کنیم!

همین چند وقت پیش کسی نظرش باهامون مخالف بود هشتر و پشترش می کردیم؛ ولی الان می گیم خوب اینم نظرش اینه؛ هرکی نظرش برای خودش محترمه!

همین چند سال پیش بود که یکی از تفریحات ملت این بود که تو خیابون یا پارک تو چش هم خیره بشن و یکی بگه چیه؟ هان؟ و دعوا رو شروع کنن؛ و ملت هم وایمیسادن از تماشای این دعوا لذت میبردن؛ ولی الان می بینیم خیلی کم دعواهای الکی اتفاق میوفته و وقتی تنه مون می خوره به هم، دوتامون زود از هم پوزش می خواهیم!

تا چند وقت پیش روز جمعه یا تعطیلی همه ی پارک ها و پارک های جنگلی تبدیل میشدن به سفره ای از زباله های رنگارنگ؛ اما الان بیشتر مردم وقتی میخوان بساطشون رو جمع کنن که برن آشغالهاشون رو میریزن تو کیسه ی زباله و میذارن تو سطل آشغال!

همین چند وقت پیش بچه دار که می شدیم پدر بزرگ و مادر بزرگمون سریع خواب می دیدن، یکی اومده تو خوابشونو و گفته نام بچتو فلان بذار و ما هم خوشحال می شدیم و می ذاشتیم؛ ولی الان می گیم؛ ببخشید سردلتون سنگین بوده شب، خواب ناجور دیدین! تو دلمون میگیم. اون نامی که دلم بخواد میذارم رو بچم!

همین چند وقت پیش عمراً فکر نمی کردیم ملت با فرهنگی، بتونیم باشیم… ولی داریم می بینیم که آهسته آهسته داریم می شیم! و به اصل و سرشت و تمدن خودمون برمی گردیم! و اینها همش از نشانه های باسوادشدن اکثریت جامعه و اشتراک گذاری مطالب سودمند و آموزنده در شبکه ها و گروه های مَجازی اجتماعیه.

شاید هنوز خیلی راه مونده تا بطور کامل بافرهنگ بشیم ولی همینکه آغاز کردیم خیلی خوبه، خیلی خیلی زیاد هم خوبه! هی نگیم مردم ایران فلانن ، بیسارن …….. مردم ایران یعنی من، یعنی تو!

تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت رو اصلاح کن و به منم یاد بده که همینکارو بکنم، با مهربانی؛ نه با لحنی که “تو بی فرهنگی و من باسواد و متمدن”!
مطالعه کنیم و به هم کتاب عیدی بدیم…!

برگرفته از اینترنت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر